بنابراین سعی خواهم کرد دیدگاه فعلی رویاپردازی و کارکردهای احتمالی آن را که توسط خودم و بسیاری از همکاران ایجاد شده است ، توضیح دهیم که ما آن را نظریه معاصر رویاپردازی می نامیم. ایده اصلی به شرح زیر است: الگوهای فعال سازی در حال تغییر هستند و به طور مداوم در مغز ما ارتباطات برقرار و ساخته می شوند ، و اساس فیزیکی ذهن ما را تشکیل می دهند. یک پیوستگی کامل در ایجاد ارتباطات وجود دارد که متعاقباً آنها را به عنوان عملکرد ذهنی تجربه می کنیم. در یک انتهای پیوستار فعالیت بیداری متمرکز است ، مانند زمانی که ما در حال انجام یک مسئله حسابی هستیم یا یک توپ مگس را در خارج از زمین دنبال می کنیم. در اینجا عملکرد ذهنی ما متمرکز ، خطی و کاملاً محدود است. هنگامی که ما از بیداری متمرکز به فکر بیداری شلتر می رویم - روحیه پردازی ، رویاپردازی و سرانجام رویا پردازی - فعالیت ذهنی کمتر متمرکز ، شل ، جهانی و خیالی تر می شود. خواب دیدن انتهای این پیوستار است: حالتی که ما در آن بی سروصدا ارتباط برقرار می کنیم.